پرستیژ کاری

امروز رفتم دانشگاه سر کار چیزی که توجهمو جلب کرد رفتار یکی از اساتید بود ایشون از شخصیتشون اعتماد به نفس موج میزد. خیلی قاطع و مطمئن رفتار میکردن و بسیار باکلاس، چند وقت پیش به این فکر می کردم چ آدمی بنظرم باکلاسه که ایشون فعلا شدند نمونه ی بارزش از نظر من که این اعتماد بنفس و خجلتی نبودنش راحت حرف زدنش توجهمو جلب کرد. بعد حس کردم احتمالا بخاطر شرایط کاریش اینطوره. 

ماه پیش که رفتم آزمون بانک بدم مسئولین بانک مربوطه برا سرکشی اومدن ظاهرشون خیلی باکلاس بود. با مسئولین آموزش پرورش ظاهرشون راه رفتنشون قابل مقایسه نبود اونجا نقش شغل و پول و این موارد رو در شخصیت افراد میشد حس کرد و البته با شنیده ها و مشاهداتی که داشتم این تأثیرات روی خانواده ی شخص و مخصوصا همسرش قابل مشاهده است. اونجا بود که ذهنم مشغول شد من با این دانسته چه برنامه و پرستیژ, کاری رو برای آینده ام می طلبم؟

الآن که خیلی وقتا چون دختر آقای پدر هستم باید یسری قوائد رو رعایت کنم. گاهی چون بنده ی خدا هستم. و خوب بخشیش هم انتخاب خودمه و مقدمه ای برای آنچه میخواهم بشوم