آقا خوب اوندفعه بردم رستوران گل برام خرید منم که تا حالا کسی ازین کارا برام نکرده بود یهویی جرقه ی عشقم زده شد خوب اولین چیزش این بود که حس مالکیت داشتم و اینکه" این فقط مال منه" و یه حس حسادت طور انگار داشت در من فعال میشد.
ایندفعه تو اتاق داشت با مشاور صحبت میکرد من تو سالن بودم گفتم ا صداشم خوبه ها وا حرف زدنشم هم خوبه ها و ماسکمو آوردم پایین بوی عطرشو حس کنم و وقتی اومد بیرون اون ایرادایی که از قیافش میگرفتم کمتر به چشمم اومد و دلم خواست مال من باشه چون فکر میکردم احتمالاً مناسبه
از طرفی هی به خودم میگم عاشق نشو هنوز هیجی معلوم نیست و انگار احساس ضعف میکنم از عاشق شدن یه مقاومتی دارم یه عمره دارم تلاش میکنم عاشق کسی نشم
شنبه ۱۳۹۹/۱۱/۲۵ | |
برچسب : نویسنده : emoon14d بازدید : 110